خلاصه داستان : دکتر مارتین بلیک ، یک بیمار ۱۸ ساله به نام دایان دارد که مبتلا به عفونت کلیه است این بیمار اعتماد به نفس بالایی دارد و حالا دارد سلامتی اش را به دست می آورد. اما مارتین که به این بیمار عادت کرده می ترستد که او را دیگر نبیند . به همین دلیل کاری می کند که او همیشه بیمار بماند و در بیمارستان باشد و هر روز اورا ببیند...

Dr. Martin Blake, who has spent his life looking for respect, meets an 18-year-old patient named Diane, suffering from a kidney infection, and gets a much-needed boost of self-esteem. However, when her health starts improving, Martin fears losing her, so he begins tampering with her treatment, keeping Diane sick and in the hospital right next to him.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : این سال ۱۸۴۷ است و ایرلند در چنگال قحطی بزرگ قرار دارد که این کشور را به مدت دو سال ویران کرده‌است . Feeney , یک تکاور ایرلندی که برای ارتش بریتانیا در خارج از کشور می‌جنگد , پس از ترک پست خود برای بازگشت به خانه و بازگشت

In 1847, when Ireland is in the grip of the Great Famine that has ravaged the country for two long years, Feeney, a hardened Irish Ranger who has been fighting for the British Army abroad, returns home to reunite with his estranged family, only to discover the cruelest reality, a black land where death reigns.

خلاصه داستان : داستان خانواده ای را روایت می کند که در خیابان های دوبلین به دنبال ثروت گمشده ای می گردند.

An unemployed slacker, his aged mother and his niece must overcome their many differences to find a lost fortune.