خلاصه داستان : آنتونی و کنی تیلور بازیکنان تیم بسکتبال کالج بوده و آنتونی ستاره تیم است.ناگهان آنتونی به دلیل حمله قلبی از دنیا رفته و کنی باید جای او را به عنوان رهبر تیم پر کند.مدتی بعد روح آنتونی ظاهر شده و به او در زندگی و بازی کمک می کند اما...

A college athlete returns from the dead to help his brother's basketball team win the NCAA title.

خلاصه داستان : در شهری به نام بهشت، یک جوان بازنده ناامیدانه به دنبال یک شغل است، اما در این بین او مردی آشنا می شود و با او ماجراجویی خشنی را آغاز می کند...

The story begins with a regular Joe who tries desperately to seek employment, but embarks on a violent rampage when he teams up with cult leader Uncle Dave. Their first act is to heist an amusement park, only to learn that the Taliban are planning the same heist as well. Chaos ensues, and now the Postal Dude must not only take on terrorists but also political figures.

خلاصه داستان : یک دی جی از یک روانشناس روابط برای حضور به عنوان مهمان در برنامه زنده تلویزیونی دعوت میکند . آنها داستان روابط سه شرکت کننده مختلف لس آنجلسی را بررسی میکنند و ...

A disc jockey invites a relationship therapist as an on-air guest. They explore LA relationship struggles through three different callers' unbelievable stories, and in the process the DJ discovers his own love issues.

خلاصه داستان : صد سال بعد از آن است ، و دیمپیر راین به شهر دلیورانس ، مونتانا ، جایی که گروهی از کابوی های خون آشام ظهور کرده اند ، رسیده است. وی با هدایت بیلی بچه ، متمایل به خلق پادشاهی خود ، مردم شهر را سلاخی می کند و کودکان را جمع می کند. او از زندگی خبرنگار نیوتن پایلز خبرنگار شیکاگو کرونیکل چشم پوشی می کند. راین خود را با پت گرت ، یکی از اعضای جامعه بریمستون که مدتها فکر می کرد ، یک واعظ غیر صادق و یک زندگی پست به نام فرانسون ، همسو می کند تا بیلی بچه را متوقف کند و به جهانیان نشان دهد که چگونه غرب واقعاً پیروز شده است.

Rayne, a half-human half-vampire warrior, is in the America's 1880's Wild West to stop the vampired Billy the Kid and his posse of vampire cowboys.

خلاصه داستان : اشتری ، یک جوان سیاه پوست ، برای زندگی در محله یهودی نشین با پدرش فرستاده می شود و در آنجا از واقعیت های زندگی و...

When Ashtray moves to South Central L.A. to live with his father (who appears to be the same age he is) and grandmother (who likes to talk tough and smoke reefer), he falls in with his gang-banging cousin Loc Dog, who along with the requisite pistols and Uzi carries a thermo-nuclear warhead for self-defense. Will Ashtray be able to keep living the straight life?