خلاصه داستان : گاهی اوقات بزرگترین ترس ما این است که بپذیریم کسی صادقانه ما را همانگونه که هستیم دوست داشته باشد. نیکا و ریگل آماده هستند تا آن را با هم کشف کنند.

Adopted together after a tough childhood in an orphanage, Nica and Rigel realize that unexpected but irresistible feelings pull them together.

خلاصه داستان : پرستاری که با خوشحالی در بقیه سال مجرد است، از اینکه در تعطیلات تنها است شرمنده است، بنابراین در 1 دسامبر عهد می‌کند کسی را پیدا کند تا برای کریسمس به خانه ببرد.

A nurse who is happily single the rest of the year is sick of being shamed for being alone at the holidays, so vows on December 1 to find someone to take home for Christmas.