خلاصه داستان : زندگی راحت سه مهندس به ظاهر معمولی و بیکار از یک روستا، وقتی سعی می‌کنند دزدی ناخواسته‌ای را پنهان کنند، به هم می‌ریزد...

An easy life of three seemingly ordinary, jobless engineers from a small village goes haywire as they try to hide an unwelcome money heist leaving only honesty on their side.

خلاصه داستان : خانم شتی یک فمینیست است که در لندن زندگی می کند و می خواهد برای همیشه مجرد بماند. آقای پولیشتی از حیدرآباد در تلانگانا، هند، می خواهد در یک رابطه متعهدانه باشد. به نظر می رسد که این دو در مراحل مختلف زندگی هستند اما به نوعی به هم متصل می شوند...

Miss Shetty is a feminist who wishes to spend her life as a single. But on the other hand, Polishetty wanted to be in a committed relationship. How they connected and what happens in their life is the main crux of the film.

خلاصه داستان : یک مامور سازمان اطلاعات هند ارتباط بین یک فروشنده اسلحه ی بدنام رو با عضو شورای منطقه ای به نام سوبهاش چاندرا و اسرار پنهان بین شون رو افشا می کند ؛ او همه چیز را به خطر می اندازد تا از کشورش در مقابل هرج و مرج قریب الوقوع محافظت کند ...

A RAW agent is in search of his brother’s killer, unravels the connection between a notorious arms dealer and the hidden secrets of Netaji Subhash Chandra Bose, risking everything to protect India from impending chaos.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : چهار دوست , با یک تاریخچه تلخ تلخ , مست می‌شوند و سفر به گوآ را شروع می‌کنند . در این سفر , آن‌ها یک حلقه گران‌قیمت از دست می‌دهند که خطر نابودی یکی از engagement their's را تهدید می‌کند . آن‌ها به مواجهه با یکدیگر و ترس از خود پایان می‌دهند , چرا که در یک فیلم کوتاه در گوآ در گوآ برای تلاش و برنده جایزه نقدی حلقه

Four friends, with a bittersweet history, get drunk and embark on a journey to Goa. On the trip, they lose an expensive ring which threatens to derail one of their engagement. They end up confronting one another and their own fears, as they enroll in a short film making competition in Goa to try and win the prize money for the ring.

خلاصه داستان : مراکزی با موضوع تناسخ، در کلکته و حیدرآباد آشکار می شوند...

A young filmmaker is in a soup right when he’s about to find his footing in the film industry. When he sets out to find an answer, turns out it’s in the past.

خلاصه داستان : زن و مرد از بچگی همسایه بوده اند ، اما دیدگاه های مختلفی در رابطه با یکدیگر دارند.

Arjun detests Anu because she has always stolen his thunder ever since she step foot in their colony years ago. Will he ever find it in his heart to love her like she loves him?