خلاصه داستان : رضا یک راننده مینی بوس است . یک روز رضا با یک دختر خیلی خوشگل به نام آیپَری که در عین حال قلب مهربانی هم دارد آشنا میشود و بعد از این آشنایی اتفاقات کمیک فیلم شروع میشود …

The story of a minibus driver and a fairytale princesss nestling under the wing of timeless friendship in an ordinary neighborhood.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : این فیلم درباره تجربیات افرادی است که در شب سال نو گرد هم می‌آیند، در حالی که به هیچ وجه نباید در یک مکان جمع می‌شدند. “دیدم” با این تصور که پاندمی‌ای که باعث شده او برای مدتی طولانی در خانه بماند به پایان رسیده است، تصمیم می‌گیرد در شب سال نو با همه عزیزانش دور هم جمع شوند. او که از روزها پیش خود را برای این شب آماده می‌کرد، متوجه می‌شود که در صبح سال نو مقررات منع رفت‌وآمد اعلام شده است. در این حین “اوزان” تصمیم می‌گیرد همسایه‌ها را به مهمانی دعوت کند تا مهمانی سال نویی که همسرش از روزها پیش تدارک دیده، بد نگذرد. امّا پیوستن افرادی که هرگز نباید ملاقات می‌کردند به مهمانی، باعث پیش آمدن اتفاقات غیرمنتظره‌ای می‌شود…

With the hope that the pandemic is coming to an end, Didem has been preparing for a New Year’s Eve celebration for over a month. All her loved ones can finally get together and make up for the lost time, but the lockdown announcement has her plans blown off course. Ozan is determined to let his wife have the celebration she deserves. He invites their neighbors to the party, and the fun begins.

خلاصه داستان : زندگی یک خواننده، دخترش و دوستانش با ملاقات با یک مرد مطلقه تغییر می کند.

The neurotic Fikret and tavern singer Solmaz, whose 21 year long relationships end on the same day, meet through a funny coincidence. When Solmaz's daughter Zeynep decides to marry her lover from Adana, the ever-fearful Fikret ends up having to play the role of his life. Intended at first to be kept in the family, the wedding becomes a much bigger event upon the insistence of the groom's relatives. Can our heroes come to terms with the traditional Adana family who carry guns and own a kebab restaurant chain, and see the wedding through without mishaps?

خلاصه داستان : خلاصه داستان : این فیلم درباره زندگی خانواده‌ای است که در دهه هشتاد میلادی در آنادولوی مرکزی زندگی می‌کردند. این خانواده پس از فقدانی دردناک، تصمیم گرفتند محل زندگی خود را ترک کنند و به شهر مهاجرت کنند. وقتی پس از 30 سال، به خانه‌ی مزرعه‌ای خود باز می‌گردند که آثاری از گذشته در خود دارد، مجبور می‌شوند با واقعیت‌هایی روبرو شوند که سال‌ها پنهان مانده‌اند…

A family migrates to the city after a tragic loss. When they reunite in their hometown 30 years later, buried emotions and painful secrets resurface.

خلاصه داستان : در یک شرکت استعدادیابی در استانبول ، ماموران تلاش می کنند تا مشتریان ستارگان خود را راضی و تجارت خود را حفظ کنند. مأمورین در شرایطی که زندگی شخصی و حرفه ای آنها را در هم می آمیزد ، وضعیت را به وضعیت دیگری برمی گردانند.

Dicle finds herself in an agency when she comes to Istanbul dreaming of becoming a filmmaker. There’s only place for stars, ego wars, greed, fame, money, hope and disappointment here. As Dicle struggles to exist in this glamorous world without losing her way... Her broken family ties start to bleed again. Her father who abandoned them before she was born is now one of the sharks of the industry and they are working in the same agency. And the magical lights of cinema start to shed light on Dicle’s first love.

خلاصه داستان : عزیزه همراه سه فرزندش و مادر همسرش درگیر یک مجادله و سختی قرار دارند ، همسری داره که بیشتر از جونش دوسش داره و درگیر یک زندگی سخت و فشار اقتصادی و در تلاش برای زندگی و بزرگ کردن فرزندانش! در سال 1919ستاره ی زیباییها و بسیار بلند پرواز (هیلال)دختر جوونی که بسیار طرفدار داشت در کشورش همانند ماه میدرخشید ، علی کمال عشق پنهان و دردناکی بود که در قلبش پنهان کرده بود و علی پسر لاتی بود.عزیزه از ماجرای عاشقانه ی این دو خبر داشت و …

Azize finds herself with her 3 children and mother-in-law in a difficult fight. She raises her children while fighting the difficulties of the war period and her husband's absence whom she loves more than anything. It's about war, love, greed, treason and sacrifice.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : عزیز کسی است که دوران سخت زندگیش را سپری میکند و از رویاهای جوانی خود در مورد شغلش فاصله گرفته و مشغول به کاریست که دوستش ندارد. بعد از چهار سال رابطه با بورجو به این نتیجه میرسد که باید به رابطه اش پایان بدهد…

Entrenched in a midlife crisis, Aziz seeks solace from his mundane job, lonesome friends and rowdy family while pretending to have his act together.

خلاصه داستان : رجایی تیز چشم داستان یک دزد بر اساس رمان نویسنده مشهور پیامی صفا...

An ex-thief returns for the revange of his father's murder makes an intelligent plan to reach the killer, a godfather named as Ghost. During his robbery operations, he plays with the police chief who is trying to stop him. In his final robbery, he finds something different than what he expects, something bigger.

خلاصه داستان : گروهی از شخصیت‌های منحصر به فرد از زمینه‌های اجتماعی - فرهنگی مختلف - فرهنگی - فرهنگی در شرایط شگفت‌انگیز در شهر پر جنب و جوش ( استانبول ) و برخی با زور و زور -

A group of unique characters from dramatically different socio-cultural backgrounds meet in startling circumstances in the vibrant and colorful city of Istanbul, some by chance and some by force of will.