خلاصه داستان : این داستان در وسط سلسله مینگ چین باستان است .چهار کارشناس هنر رزمی،به رهبری عمو امپراتور یک سرویس مخفی امپراتوری تشکیل دادند و خودشان را "محافظان اژدها" نامیده اند.بلافاصله پس از تلاش برای ترور امپراتور، یک توطئه پیچیده و منحصر به فرد خیانت، که شامل یک گروه سامورایی ژاپنی بود، نیز افشا شد.

خلاصه داستان : شهر مرگ و زندگی در سال 1937، ژاپن نانجینگ، پایتخت چین را اشغال کرد. نبرد و جنایات متعاقب آن علیه ساکنان به خصوص آنهایی که به منطقه امنیت بین المللی پناهنده شده بودند روی داد...

In 1937, during the height of the Second Sino-Japanese War, the Imperial Japanese Army has just captured Nanjing, then-capital of the Republic of China. What followed was known as the Nanking Massacre, or the Rape of Nanking, a six week period wherein tens of thousands of Chinese soldiers and civilians were killed.

خلاصه داستان : روایت عشق یک پدر که مبتلا به نوعی بیماری لاعلاج است ، نسبت به فرزند دارای اوتیسم اش. پدر سعی دارد تمام چیزهایی که پسرش برای زنده ماندن بعد از مرگش نیاز دارد را به او آموزش دهد و...

The story of a father's tireless love for his autistic son. A terminally ill father's attempt to teach his autistic son the necessary life skills to survive on his own before he passes away. It is also a poignant tribute to the infinite love that parents have for their children and their unending desire to take care and look after them to their best abilities, no matter the struggle, no matter the effort.

خلاصه داستان : یک پلیس پس از آسیب دیدن چشم‌هایش مجبور به بازنشستگی می شود. اما وقتی همراه با بازرسی مونث که اعتقاد دارد او احساس ویژه ای دارد شاهد یک سرقت از بانک می شود، با هم تصمیم به حل پرونده می گیرند...

A blind detective, former cop, teams up with a policewoman who admires him to solve the disappearance of a girl friend of hers, years ago. Besides, he helps her to improve her skills as an investigator.

خلاصه داستان : تانگ ها و هشت پا یک کار را از صاحبخانه خود می پذیرند: بچه ای را می ربایند. به زودی ، کودک احساسات شدید پدری را در این دو کلاهبردار بیدار می کند و هنگام واگذاری او به پدربزرگ رئیس احتمالاً دیوانه باند ، عوارضی را به دنبال دارد.

For never-do-well compulsive gambler Fong, there's only one thing more fearsome than debtors at his doorstep - having to coax a crying baby. But what if the baby becomes his golden goose to fend off his debtors? Can he overcome his phobia of diapers, milk bottles, and cloying lullabies?