خلاصه داستان : در دهه 60 ، در غرب تگزاس ، بن دوازده ساله پسری است که والدینش او را نادیده گرفته اند. مادر او وسواس ستاره های سینمای هالیوود را دارد و هر روز بعد از ظهر به سینما می رود ، در حالی که پدر اوقات فراغت خود را صرف ساخت قایق می کند. یک شب ، در مقابل والدین بن ، یک لاشه ماشین وجود دارد که مشغول صرف ناهار خوری است و فقط دختری که کاسی با بازوی شکسته زنده مانده است. پدر و مادر بن در طول بهبودی کاسی را اقامت می کنند و او دوست بن می شود. بعداً دختر بالغ بن را متقاعد می کند که با او به بالتیمور ، جایی که عمه و عموی مدرن و لیبرالش زندگی می کنند ، سفر کند. آنها در یک سفر دوستی و اکتشافات از طریق آرکانزاس ، کنتاکی و ویرجینیا با دوچرخه سواری حرکت می کنند
West Texas, in the 1960's. A tale of two 12-year-olds who embark on an adventure to find new parents in order to escape their unhappy and emotionally unsatisfying family life.