خلاصه داستان : خلاصه داستان :امیلیا یک روان شناس جوان است که در بوئنوس آیرس با دوست پسرش زندگی می کند. او زندگی متعادلی دارد اما از رضایت کامل برخوردار نیست. او دعوت نامه ای برای بازگشت به شهری که در آن زاده شده، پاتاگونیا، دریافت می کند تا خاکستر جسد بهترین دوستش، آندریا، را پخش کند.

Emilia is a young psychiatrist living in Buenos Aires with her boyfriend. She has a steady life but is not fully satisfied. She receives an invitation to go back to her hometown in Patagonia to spread Andrea's ashes, Emilia's best friend who died five years earlier.

خلاصه داستان : رامون آلویا یک بوکسور حرفه ای است که با اینکه چندین بار قهرمان بین المللی شده است، سن بالایی دارد و...

Ramón Alvia is a professional boxer who, although he has won several international championships, is old and is at the end of his career. He resists. In the gym, Ramon discovers among the young boxers Deborah, a beautiful girl.

خلاصه داستان : زندگی یک مادر تنها و طراح زمانی که با یک مرد مرموز آشنا میشود ، به طور کامل به هم میریزد . داستانی سر شار از انتقام ، اشتیاق و رازهای تاریک در سریال شکل میگیرد و …

Revenge, passion and dark secrets push a successful fashion designer and single mother to her limits when she meets a handsome and mysterious man.

خلاصه داستان : سیسیلیا و پسرش مارتین تصادف می کنند. در روز سوم پس از تصادف، او به تنهایی در یک مسیر خلوت سرگردان است و هیچ اثری از پسرش وجود ندارد. او به خاطر نمی آورد که در این مدت چه اتفاقی افتاده است و به شدت به دنبال پسرش می گردد. او در جستجوی خود اثراتی از پرونده خود و سایر پرونده های پلیس پیدا می کند، که ...

Cecilia and her son embark on a journey. On the third day, she is found wandering alone, not remembering what happened during this time. She is desperately looking for her son and finds herself wrapped in a brutal hunt, carried out by a religious fanatic, whom she faces off against. To her, he's a lunatic. To him, Cecilia is the enemy.