خلاصه داستان : آلینا و ویچیتا از روز یتیم خانه با هم دوست بوده اند. و آنها از زمان بلوغ جنسی خود عاشق بوده اند. اما علینا ، علی رغم سوگند وفاداری متقابل ، که دیگر تاب تحمل فقر را نداشت ، به آلمان مهاجرت کرد و در آنجا به عنوان یک زن دزدگیر شد. حالا او فقط نتوانست از وویچیتا دور شود و امروز به رومانی بازگشته است تا ویوچیتا را به همراه خود به آلمان ببرد. تنها دردسر این است که در این بین دوست دخترش در عاشق شدن به او خیانت کرده است ... خدا! Voichita در واقع اکنون در صومعه ای زندگی می کند که قصد دارد نذر کند. کشیش موافقت می کند ، اگر تا حدودی اکراه باشد ، قبل از عزیمت (فرضی) آنها ، آلینا را در خود جای دهد

A drama centered on the friendship between two young women who grew up in the same orphanage; one has found refuge at a convent in Romania and refuses to leave with her friend, who now lives in Germany.

خلاصه داستان : لوئیز و کسپر ، یک زوج دانمارکی-نروژی ، به دور از زندگی مدرن ، فناوری و حتی برق در ویلایی جدا شده در وسط جنگل زندگی می کنند. بزرگترین آرزوی لوئیز مادر شدن است اما او قادر به بچه دار شدن نیست. او سرانجام از سر ناامیدی تصمیم گرفت که با خدمتکار رومانیایی خود ، النا ، پیمانی ببندد. النا می پذیرد فرزند لوئیز را به عنوان یک مادر جایگزین در ازای دریافت مقدار زیادی پول به دنیا آورد. زندگی در حال رشد در درون او خیلی سریع شکل می گیرد و مانند یک نیروی شیطانی بر زندگی همه تأثیر می گذارد

Louise and Kasper want to become parents, but Louise cannot have children. She seals a pact with her Romanian maid, Elena, to bear her child, but things don't turn out quite as planned...

خلاصه داستان : برادر و خواهر فیلمی درام به کارگردانی ارنو دپلشن و بازیگری ماریون کوتیار و ملویل پوپو است. دو جوان پس از بیست سال دوری از یکدیگر و سکوت، به دلیل مرگ والدینشان دور هم جمع می‌شوند…

Alice and Louis are brother and sister. She is an actress; he was a teacher and poet. For more than 20 years, Alice has hated her brother. In all this time they haven’t seen one another. The death of their parents brings the siblings face to face.

خلاصه داستان : فیلم درباره‌ی دختری به نام اولگا است که باید برای برگرداندن جسد پدرش به لهستان، به ایرلند سفر کند. اما به پدرش اهمیتی نمی‌دهد و می‌خواهد بداند آیا برای ماشینی که قولش را داده بود پولی پس‌انداز کرده است یا نه…

Ola sets off to Ireland to bring her father's body back to Poland after he dies in a building site accident. But never mind her dad, Ola wants to know if he had saved money for the car he had promised her. Dealing with foreign bureaucracy in her own streetwise way, Ola will get to know her father.

خلاصه داستان : یگ جوان مهاجر، اتاقی را در یک مهمانخانه شبانه روزی اجاره می کند. اما بزودی دچار کابوسی می شود که نمی تواند از آن فرار کند...

An immigrant in search of the American dream is forced to take a room in a boarding house and soon finds herself in a nightmare from which she can't escape.