خلاصه داستان : داستان پریان: یک داستان واقعی در سال 1917 دو کودک عکسی می گیرند که به زودی به عقیده برخی اولین مدرک علمی از وجود پریان است...

Two children in 1917 take a photograph, believed by some to be the first scientific evidence of the existence of fairies. Based on a true story

خلاصه داستان : زندگی یک خدمتکار به نام میا زمانی که شاهد فرار زنی از دست گروهی از اراذل و اوباش خشن می‌شود، دچار هرج و مرج می گردد.

Mia, a plucky barmaid, has her life thrown into chaos when a mysterious woman turns up at her workplace, on the run from a group of violent thugs and unable to speak English.

خلاصه داستان : دکتر، یک مسافر زمان بیگانه اهل سیاره گالیفری، به همراه بقایای دشمن خود، مستر به زادگاهشان باز می گردد. اما مستر کاملا نمرده و ذاتش موفق به فرار شده و با خرابکاری در ماشین زمان دکتر او را به سال 1999 می برد...

The Seventh Doctor becomes the Eighth. And on the streets of San Francisco – alongside new ally Grace Holloway - he battles the Master.

خلاصه داستان : دو بازیگر بیکار برای گذراندن تعطیلات آخر هفته با عموی خود به حومه شهر انگلیس سفر می کنند. اما به زودی آن‌ها به اندازه‌ای دچار مشکل می‌شوند که فکر بازدید مجدد از این منطقه را از بین می‌برند.

Two out-of-work actors -- the anxious, luckless Marwood and his acerbic, alcoholic friend, Withnail -- spend their days drifting between their squalid flat, the unemployment office and the pub. When they take a holiday "by mistake" at the country house of Withnail's flamboyantly gay uncle, Monty, they encounter the unpleasant side of the English countryside: tedium, terrifying locals and torrential rain.

خلاصه داستان : زنان آنها که به لطف یک نفرین باستانی توسط گروه محلی خون آشام های لزبین به بردگی گرفته شده اند، مردان باقی مانده از یک شهر روستایی دو پسر جوان بدبخت را به عنوان قربانی به دریاچه ها می فرستند.

With their women having been enslaved by a pack of lesbian vampires, the remaining menfolk of a rural town send two hapless young lads out onto the moors as a sacrifice.

خلاصه داستان : «دار تانیان» (اودانل) و سه تفنگدار ـ «آرامیس» (شین)، «آتوس» (ساترلند) و «پورتوس» (پلات) ـ با توطئه های «کاردینال ریشلیوی» مکار مقابله می کنند...

D'Artagnan travels to Paris hoping to become a musketeer, one of the French king's elite bodyguards, only to discover that the corps has been disbanded by conniving Cardinal Richelieu, who secretly hopes to usurp the throne. Fortunately, Athos, Porthos and Aramis have refused to lay down their weapons and continue to protect their king. D'Artagnan joins with the rogues to expose Richelieu's plot against the crown.

خلاصه داستان : پس از از دست دادن علاقه به جاودانگی ، خون آشام لستات به خواب می رود و پس از مدت ها از صدای پانک راک بیدار می شود. Lestat که به عنوان رهبر یک گروه ارواح شناخته می شود ، به شهرت می رسد اما خون آشام ها را در معرض دید قرار می دهد و توجه جسی علاقه مند به خون آشام ها را جلب می کند. موسیقی او همچنین ملکه ملعون ، آکاشا اولین خون آشام را که تصمیم می گیرد لستات را پادشاه خود کند ، بیدار می کند. پس از اطلاع از خونخواهی وی و طراحی برای تسخیر نوع بشر ، تیم های لستات با اشراف خون آشام دیگر او را سرنگون می کنند. سپس لستات جسی را به معشوقه ارواح خود تبدیل می کند تا ابدیت را با هم بگذرانند

Lestat de Lioncourt is awakened from his slumber. Bored with his existence, he has now become this generation's new Rock God. While in the course of time, another has arisen, Akasha, the Queen of the Vampires and the Dammed. He wants immortal fame, his fellow vampires want him eternally dead for his betrayal, and the Queen wants him for her King. Who will be the first to reach him? Who shall win?

خلاصه داستان : الن ریپلی (سیگورنی ویور) تنها بازمانده هنگام سقوط زمین ها در فیورینا 161 ، بیابان های تاریک و ساکن با زندانیان سابق زندان امنیت حداکثر سیاره است. بار دیگر ، ریپلی باید با شک و تردید و بیگانه روبرو شود زیرا زندانیان و نگهبانان را شکار می کند. بدون اسلحه یا هر نوع فناوری مدرن ، ریپلی مردان را به نبرد با موجودی وحشتناک سوق می دهد.

After escaping with Newt and Hicks from the alien planet, Ripley crash lands on Fiorina 161, a prison planet and host to a correctional facility. Unfortunately, although Newt and Hicks do not survive the crash, a more unwelcome visitor does. The prison does not allow weapons of any kind, and with aid being a long time away, the prisoners must simply survive in any way they can.