خلاصه داستان : پسری به نام آلن قادر به دریافت هدیه و فیض خدا نبود و یک شکست‌خورده خوانده می‌شد. اما هویت واقعی او یک قهرمان سابق با خاطرات و قدرت‌های زندگی گذشته‌اش بود!؟ آلن که از خانوادهٔ دوک‌اش طرد شده بود، سعی داشت سفری آزادانه را آغاز کند، اما با تلاشی برای ترور از سوی نامزد سابقش مواجه شد!؟ حماسهٔ ناخواستهٔ قهرمانی برای قهرمان سابقی که می‌خواست در این دنیا آرامش داشته باشد، آغاز می‌شود!

Allen is banished from the Duchy of Westfeldt on account of his low level and lack of a god-given Gift, and all seems lost. But with his memories of a past life as a hero intact, Allen sees this twist of fate as a blessing—he can finally live his life as he pleases! That momentary peace is cut short when Allen saves his ex-fiancée, beginning a new saga for the banished former hero.

خلاصه داستان : 4 شاهزاده پادشاهی گرنزریچ هدفشون اینه که پادشاه بعدی بشن. تحت تعلیم مربی سلطنتی هینه ویتگنشتاین، حین این که بر مشکلات مختلفی غلبه میکنن و بعضی وقتا هم مردد میشن، کم کم رشد میکنن. سر و کله شاهزاده های دوقلوی پادشاهی رومانو جلوشون پیدا میشه...

The four princes of the Kingdom of Granzreich are aiming to become the next king. Under the guidance of the royal tutor Heine Wittgenstein, while overcoming various obstacles and sometimes hesitating, they grow little by little. Appearing before them are twin princes from the Kingdom of Romano. Even though these princes look cute on the surface, they are actually extremely sadistic...! Towards such an unprecedented crisis, Heine and the four princes perform "educational guidance"!?

خلاصه داستان : Hikaru Tsutsui دانش آموز دبیرستانی آرام و بی ادعایی است که همراهی با همکلاسی های خود را رها می کند تا وقت خود را به خواندن مانگا، بازی های ویدیویی و تماشای انیمه بگذراند. هیکارو از زندگی در دنیای دوبعدی خود کاملا راضی است.

Tsutsui Hikari (a.k.a "Tsuttsun") is a high school student who is content with his virtual life of anime and video games. One day, he gets stuck cleaning the pool with Iroha, a real live girl who is stylish, sassy and known to be easy with boys ... and she aggressively approaches him! Tsuttsun, who has few friends and lives in his own world, finds himself smitten by the confident and wild Iroha ... and his whole world is turned upside down!! It's the awkward and pure love story of a boy who experiences relationship for the first time.

خلاصه داستان : ” میستاریکا ” دنیایی است جادویی که در آن انسانها ، شیاطین و خدایان در کنار هم زندگی میکنند . در گذشته باهاموت جهان را تهدید به نابودی کرد ولی انسانها ، شیاطین و خدایان اختلافات خود را کنار گذاشته و بر علیه او متحد شدند ، پس از شکست باهاموت ، قدرت او را مهر کرده و کلیدش را دو قسمت کردند ، یکی نزد خدایان و دیگری در نزد شیاطین که هیچوقت این دو تکه به همدیگر نرسند … حال پس از گذشت 2000 سال از آن ماجرا دختری از نژاد انسان ها ، نیمه کلید را از خدایان ربوده و …

Two thousand years ago, the black-and-silver-winged dragon, Bahamut, terrorized the magical land of Mistarcia. The humans, god, and demons that inhabited the land united forces against the fiend and sealed its power into a key which was split in two, one half protected by gods and the other protected by demons. Now, Mistarcia is a peaceful realm – until a human woman steals the god’s half of the key. Based on the immensely popular digital card game, Rage of Bahamut: Genesis is an exciting blend of action and fantasy.

خلاصه داستان : دانش آموز دبیرستانی ، کیمیچیکا هاجیما ، بعد از اینکه در کلوپ والیبال مدرسه راهنمایی توکیو دردسرهایی درست می‌کنه به زادگاهش فوکوی برمیگرده. اونجا ، با دوست دوران بچگیش ملاقات می‌کنه. یعنی یونی کروبا ، کسی که مهارت‌های فیزیکی برجسته‌ای داره ، اما وقتی تحت فشار قرار میگیره آسیب پذیر میشه. هاجیما ، با علاقه و استعداد زیادش نسبت به والیبال ، یک ترکیب عالی با کروبا شکل میده. این دو نفر وارد دبیرستان سیین شده و عضو کلوپ والیبالشون میشن. هم تیمی‌های دیگرشون ، کاپیتان ۱۶۳ سانتی متری خون گرم شینیچیرو اودا ، کاپیتان دوم میساو آیوکی با استعداد و تند زبون همراه با زوج سال سومیش ، و دانش آموزای سال دومی از جمله آکیتو کانو ، که همیشه لباس آسین بلند میپوشه چون به تابش خورشید آلرژی داره. تیم تازه شکل گرفته لاک ناتوانی قدیمی خودش رو میشکنه و تبدیل به ستاره نو ظهور فوکوی میشه. این داستان حرکت یک تیم به سوی پیروزی‌ست ، به دنبال رقیبان خفنی که سر راهشون قرار میگیرن و…

Kimichika Haijima was a strong junior high school volleyball team member. After getting into trouble with the team, he moved to his mother's hometown and reunites with his childhood friend, Yuni Kuroba. The two become an ace pair at volleyball, but in their last tournament, get into a big fight. Will they ever play volleyball together again?