خلاصه داستان : خلاصه داستان : ایلی سن 17 ساله است . بعد از مدرسه , او چند ساعت در یک مغازه حیوانات خانگی کار می‌کند . وقتی ایلی یاد می‌گیرد که باردار است , دنیای درونی او با وجود اینکه سعی می‌کند روتین روزانه خود را ادامه دهد , منفجر می‌شود , گویی هیچ چیز متفاوت نیست . او می‌ترسد و ناراحت است , و می‌داند که هر کاری که

Ely is 17 years old. After school, she works few hours at a pet shop. When Ely learns that she is pregnant, her inner world explodes even though she tries to go on with her daily routine as if nothing was different. She is afraid and upset, and she knows that, whatever she decides to do, there is no turning back.

خلاصه داستان : یک زن با تردید یک آپارتمان را به یک مرد وهم آور اجاره می دهد که به زودی متوجه می شود در خورشید گرفتگی در حال وقوع است.

A woman hesitantly rents an apartment to an eerie man who she soon realizes has a part in the solar eclipse that is taking place.

خلاصه داستان : در پیش از کودتای آرژانتین ، وقتی یک راز گذشته ، حال او را تهدید می کند ، وکیل موفقی در برابر طناب ها احساس می کند.

A small town in an Argentinian province, 1975. The life of Claudio, a successful lawyer, gets complicated when he has a stupid quarrel with a stranger in a crowded restaurant.

خلاصه داستان : مرد جوانی دارای کاریزما به عنوان خواننده‌ای رومانتیک وارد موسیقی مدیترانه‌ای شده و به شهرت می‌رسد.

A young man with charisma and magnetism enters the atmosphere of tropical music as a romantic singer and undertakes a vertiginous ascent to fame.

خلاصه داستان : سرنوشت گاه تقریباً سورئال و همیشه مهم جسد اوا پرون پس از مرگ او در سال 1952 در حالی که چندین دهه در انتظار دفن بود.

After Eva Perón’s death in 1952, her corpse is held for three years awaiting the construction of a mausoleum — a resting place that would never be built. In 1955, the military seized control of Argentina and hid Perón’s body from the public, fearing that it would unite the country against them. But they never imagined that in doing so she would become more dangerous in death than she was in life.

خلاصه داستان : سیسیلیا و پسرش مارتین تصادف می کنند. در روز سوم پس از تصادف، او به تنهایی در یک مسیر خلوت سرگردان است و هیچ اثری از پسرش وجود ندارد. او به خاطر نمی آورد که در این مدت چه اتفاقی افتاده است و به شدت به دنبال پسرش می گردد. او در جستجوی خود اثراتی از پرونده خود و سایر پرونده های پلیس پیدا می کند، که ...

Cecilia and her son embark on a journey. On the third day, she is found wandering alone, not remembering what happened during this time. She is desperately looking for her son and finds herself wrapped in a brutal hunt, carried out by a religious fanatic, whom she faces off against. To her, he's a lunatic. To him, Cecilia is the enemy.

خلاصه داستان : آلیسا مادری درمانده است و هرکاری میکند تا از رفتن پسرش به زندان جلوگیری کند زیرا پسرش سعی داشته تا همسر سابقش را بکشد و ....

When her son is accused of raping and trying to murder his ex-wife, Alicia embarks on a journey that will change her life forever.