خلاصه داستان : کاران خانا یک یتیم و کاپیتان در نیروهای مسلح راجپوتانا است. او دیوانه وار عاشق نیشا است که قصد دارد در مرخصی بعدی خود با او ازدواج کند. در راه نیشا و زندگی مشترکشان ...

Karan Khanna is an orphan and a captain in the Rajputana Armed Forces. He's madly in love with beautiful model Nisha, with whom he plans to tie the knot during his next leave.

خلاصه داستان : پادشاهی هیچ خویشاوندی نمی شناسد و فقط یک امپراتور در جهان اورنگزب می تواند وجود داشته باشد. در گرگان ، برای سرنگونی مجرم ، قانون باید مانند یک قانون فکر کند.

In order to expose Yashvardhan who is dishonest, Ravikant captures his son Ajay and plants his twin brother, Vishal, in his place, as an informer.

خلاصه داستان : پس از چندین اقدام ناموفق در خودکشی، یک زوج تصمیم می گیرند به هم زندگی کرده و در روز سال نو یکدیگر را به قتل برسانند...

Akash and Kiara are trying to find luck in their life after several failed attempts to be successful in their careers and in love. Fed up, they both decide to commit suicide by jumping off a bridge. However, both land up on the same bridge at the same time.

خلاصه داستان : پسری بنا به دلایلی نا مشخص می‌میرد و هر چند وقت یکبار به خواب دوستش می‌آید و گاهی نیز دوستش را در قالب خود می‌بیند و به دنبال اتفاقاتی که می‌افتد او عاشق دختری شده و بقیه ماجرا را رقم می‌زند … … A woman falls for a male she believes is her class-mate until she finds out that he is an unknown and unstable inmate from a mental institute.

A woman falls for a male she believes is her class-mate until she finds out that he is an unknown and unstable inmate from a mental institute.

خلاصه داستان : Pratapsingh Nimbalkar و همسرش Sumitra یک زوج سخاوتمند هستند که به افراد زیادی در روستای خود Sumitra کمک کرده اند که به خاطر نداشتن فرزند سالها خدمتکار او مورد توهین قرار می گیرند و بعد از او درخواست می کنند تا با Pandharpur همراه شود و برای پروردگار Vithoba دعا کند ، Sumitra به زودی باردار می شود. به Pratapsingh خبر می دهد و به او می گوید که او کودک را به پروردگار Vithoba در Panadrarpur اختصاص می دهد که با Pratapsingh خوب پیش نمی رود و وقتی فرزندشان به دنیا می آید Sumitra به لندن پرواز می کند ، خبرهای خوبی به Pratapsingh می دهد

Sumitra travels to Pandharpur to find a ray of hope, after Sangram killed her husband and son and took over their business.

خلاصه داستان : روهیت کومار (Aamir Khan) یک خواننده پخش کننده مشتاق است در حالی که Kiran (مانیشا کویرالا) یک خواننده کلاسیک است که در حال آموزش است ، اما در داخل هدف این است که چیزی مثل Rohit باشد. آنها ملاقات می کنند ، به احساسات یکدیگر مربوط می شوند و عاشق می شوند. اما وقتی والدین کران مخالف ازدواجشان هستند ، تصمیم می گیرند زندگی جداگانه ای را پشت سر بگذارند. با این حال ، پس از ازدواج آنها ، جاه طلبی های کران جای خود را به خود می گیرد ، زیرا او احساس سرکوب از مسئولیت های خانگی و فرزندش برای مراقبت از او می کند. زمان نتواند ناامیدی های کران را کاهش دهد تا اینکه تصمیم به ترک روهیت گرفت و زندگی جدیدی را دوباره آغاز کرد. در حال حاضر تنها ، روهیت مجبور است به تنهایی پسرش و حرفه سقوط خود را مراقبت کند

Rohit and wealthy Kiran Dayal meet each other and fall in love. They intend to marry, but Kiran's parents will not permit her to marry beneath her class. Kiran is adamant, and the marriage goes through without the blessings of the Dayals. They live in harmony for months, even after Kiran gives birth to Sunil. Then they start to have differences, which are minor at present, and then snowball...

خلاصه داستان : کبیر و ناینا در یک سفر کوهنوردی با هم پیوند می خورند. قبل از اینکه ناینا بتواند خود را بیان کند، کبیر هند را ترک می کند تا حرفه خود را دنبال کند. آنها سال ها بعد دوباره همدیگر را ملاقات می کنند، اما او هنوز هم رویاهایش را بیشتر از پیوندها گرامی می دارد.

Bunny and Naina meet when they graduate from college and again in their late 20s.

خلاصه داستان : زنی برای یافتن متجاوز و قاتل خواهر دوقلوی خود به شکار می رود.

According to police records, a daredevil, Gokul Pandit is on the loose. He would attempts to rape and kill young and beautiful girls who are alone.

خلاصه داستان : داستان در مورد زنی است که میان عشق دو مرد گیر افتاده. از یکی از آن ها می ترسد و در عین حال برای دیگری دل می سوزاند. او باید برای انتخاب یکی از این دو تصمیم بگیرد...

A woman is caught between one man's love and another man's obsession. She fears one and fears for the other. One stands for love and the other for life. Who will she choose?

خلاصه داستان : زندگی سه زن از اواخر دهه 1980 تا به امروز ادامه دارد و ارزش خانواده را در زندگی روزمره تأکید می کند و...

When her estranged mother falls into a coma, a self-made single mom grapples with regret and resentment while reflecting on their strained relationship.

خلاصه داستان : تپاد داستانی از امریتا است که زندگی به ظاهر کاملش خراب می شود وقتی شوهرش یک بار او را در یک مهمانی سیلی می زند. اما آیا یک سیلی زدن به اندازه کافی برای زیر سؤال بردن رابطه چیست؟...

Amrita's life gets shattered into pieces when her husband slaps her at a party and this particular action raises several questions as to what her relationship stands for.

خلاصه داستان : تصمیم دیوان عالی هندوستان، دوستی و وفاداری مردی را تحت آزمایش سختی قرار می دهد و...

The decision by India's supreme court to establish caste-based reservations for jobs in education causes conflict between a teacher and his mentor.

خلاصه داستان : یک زوج جوان که با عمه و عموی خود زندگی کنند، در تلاشند تا کنار آنها مسائل خانوادگی را راحت تر حل و فصل کنند اما…

A young couple in London struggle to live with their estranged aunt and uncle, who overstay their welcome.

خلاصه داستان : روایتی از رابطه عاشقانه بین ژنرال ماراتا، باجی رائو اول و مستانی، شاهزاده خانم بوندلخند.

Peshwa Bajirao married to Kashibai, falls in love with Mastani, a warrior princess in distress. They struggle to make their love triumph amid opposition from his conservative family.