خلاصه داستان : توماس که نویسنده چندان موفقی نیست بعد از 15 سال به روستایی در گالیسیا به نام آرگا که زادگاه اش است برمیگردد تا ظاهراً جایزه ایی دریافت کند. ولی بازگشت او به آرگا دلیل دیگری دارد که توماس از آن بی خبر است...

After 15 years, Tomas, a not very succesfull writer, comes back to the village in Galicia where his family comes from, Arga, apparently to get an award. But he doesn't know the real reason why he is there, to end with an old curse that is been haunting the village for the last hundred years.

خلاصه داستان : در دنیای عجیب و غریب که در آن افراد دچار ناهنجاری های متعددی هستند ، همان مشکلی که همه ما با آن روبرو هستیم هریک از آنها را به چالش می کشد: یافتن شخصی که شما را همانطور که هستید بپذیرد. گاهی اوقات ، این بدان معنی است که ابتدا خود را پیدا کنید

In a strange world where people share numerous deformities, the same problem we all face challenges each of them: to find someone who accepts you as you are. Sometimes, that means finding yourself first.

خلاصه داستان : گروهی از سارقان مسلح در دهکده ای منزوی که مملو از جادوگران است، پناهگاهی امن پیدا می کنند - فقط برای مواجهه با چیزهای عجیب، غیرمنتظره و پنهانی. آیا آنها می توانند خود و بقیه جهان را از آخرالزمان جادوگر بعدی نجات دهند؟

A gang of gold thieves lands in a coven of witches who are preparing for an ancient ritual... and in need of a sacrifice.

خلاصه داستان : ماریا و سوزانا، دو دختر سرکش، تابستان خود را در یک اردوگاه کاتولیک می گذرانند. موسیقی نقطه مشترک آنهاست، شورش نوجوانان در اردوگاه نظم کلیسایان میزند و...

María and Susana, two rebellious teenagers, spend the summer in a catholic camp. While they are grounded during a weekend, the most unexpected arrival in the most unexpected way will change their feelings about life, love and freedom.

خلاصه داستان : داستان فیلم درباره روستایی واقع در کشور باسک می باشد که بعد از یک کشف غافلگیر کننده تلاش می کنند بخشی از سوئیس شوند...

The discovery of the tomb of William Tell’s son in a town in the Basque Country spurs the village's cantankerous citizens to lobby for Swiss annexation.

خلاصه داستان : در یک روز عادی در مرکز شلوغ مادرید ، زندگی به روال معمول می رود ، در حالی که در داخل یک میله مرکزی فرسوده و پر سر و صدا ، یک مجموعه پر زرق و برق از شهرنشینان معمولی زمان را بطور ناخواسته می کشد ، تا زمانی که صدای تیراندازی بلند لرزها را به پایین ستون فقرات می فرستد. از حالت بی آبی ، اکنون یک مرد در مقابل میله در یک استخر خون مرده دراز کشیده است و سپس با کمال تعجب ، در نور روز ، مرگ دیگری در پی آن است. آن گلوله اسرارآمیز کشنده از کجا آمده است؟ آیا این یک اقدام تروریستی است یا یک تک تیرانداز ناپیدا تنها در پشت بام پنهان شده است؟ همانطور که هیستری حاکم است و اجساد به طرز معجزه آسایی در هوای ناپدید می شوند ، افراد معمولی نوار متحیر و وحشت زده ناگزیرند که به یکدیگر حمله کنند

In downtown Madrid, a series of mysterious gunshots trap a motley assortment of people in a decrepit bar.