خلاصه داستان : "مکس" که به دلیل سرطان لاعلاج از زندان آزاد شده است، تلاش می‌کند تا دوباره با دختر و نوه ای که هرگز ندیده است، ارتباط برقرار کند. اما زمانی که شوهر سابق دخترش دوباره بازگشته و شروع به آزار او می‌کند، گذشته خشونت‌آمیز مکس بار دگیر خود را نشان داده و ...

Released from prison with terminal cancer, Max tries to reconnect with his estranged daughter and the grandson he’s never known. When his daughter’s abusive, drug-addicted ex-husband reappears, Max’s violent past comes back to haunt them all.

خلاصه داستان : جانی و کلاید دو قاتل زنجیره ای هستند که دیوانه وار عاشق شده اند و در جنایتی بی پایان هستند. آنها به سرقت از یک کازینو مرفه که متعلق به رئیس جنایت آلانا است و توسط یک قاتل اهریمنی که او فرمان می دهد محافظت می شود، می اندیشند...

Johnny and Clyde are two serial killers who are madly in love and on an endless crime spree. Alana (Megan Fox) is the confident and cunning owner of a prosperous casino that generates tens of millions of dollars each year. Johnny and Clyde decide to assemble a ragtag group of criminals and misfits to steal from Alana's casino and pull off the heist of the century. Unfortunately for Johnny and Clyde's crew, Alana has a deadly weapon at her disposal – the monstrous slasher spirit known as Bakwas.

خلاصه داستان : دوستی صمیمانه بین دو دختر که از کودکی آغاز شده زمانی مورد آزمایش قرار می گیرد که یکی از آن ها ازدواج کرده و دیگری به سرطان سینه دچار می شود ...

The friendship between two life-long girlfriends is put to the test when one starts a family and the other falls ill.

خلاصه داستان : در حالی که تلاش برای زنده ماندن از بدترین خشکسالی در تاریخ، یک خانواده کشاورزان جوانترین برادر خود را به راه نابودی می کشاند؛ خیانت کرده و برای مرده ها در یک سرزمین ناشناخته ترک کرده است، او باید زنده بماند، تحمل کند و انتقام بگیرد که شایسته است.

While trying to survive the worst drought in history, a family of farmers force their youngest brother down a path of destruction; betrayed and left for dead in an unfamiliar land, he must survive, endure and seek the revenge he deserves.

خلاصه داستان : کنی و لولیتا که هرکدام دارای مشکلاتی هستند به طور اتفاقی یکدیگر را در شیکاگو ملاقات میکنند و تصمیم میگیرند باهم به پُل "Golden Gate" رفته و اقدام به خودکشی کنند...

Kenny is an ice cream vendor in Chicago with a crisp white uniform and an apathetic heart. When he encounters Lolita, a sharp-tongued but despondent insurance actuary, their heated conversation, natural spark and mutual hopelessness lead to an unusual proposal for a meet-cute: to travel to San Francisco, where they will jump off the Golden Gate Bridge together.

خلاصه داستان : مادر فداکاری به خاطر قتل شوهرش و دختر خود تصمیم میگیرد از کسانی که به او ضربه زده اند انتقام سختی بگیرد و ...

A grieving mother transforms herself into a vigilante following the murders of her husband and daughter, eluding the authorities to deliver her own personal brand of justice.