خلاصه داستان : مادی اسمیت و خانواده اش تنها خون گرگ در استونیبریج هستند که یک راز محرمانه است. آنها زندگی مسالمت آمیزی را پیش می برند تا زمانی که...

Being a teenager is hard enough. Being a Wolfblood teenager is ten times more complicated. 14 year old Maddy loves her abilities - heightened senses, being faster, stronger and more graceful - but hates the secrets that come with them.

خلاصه داستان : یک دانش‌آموز دبیرستانی بنام سوفیا که دوستان زیادی ندارد و فقط در مورد غول ها با مردم حرف میزند. او خود را متقاعد کرده است که غولها وجود دارند و اگر روزی سر و کله آنها پیدا شود، باید آنها را متوقف کند و ...

Sophia, a new high school student, tries to make friends with Barbara, who tells her that “she kills giants,” protecting this way her hometown and its inhabitants, who do not understand her strange behavior.