خلاصه داستان : یک دکتر آمریکایی به ایرلند مهاجرت میکند تا درباره خانواده‌ی یک زن جوان به نام کیسی، تحقیقاتی را انجام دهد. همسر کیسی پس از سکته مغزی، شخصیتش دستخوش تغییراتی میشود و کیسی را برای همیشه ترک میکند و...

After a stroke leaves her husband disabled and fundamentally changed, a spirited Irish wife struggles to keep her family members together. All the while they are under the microscope of an American researcher documenting their recovery process.

خلاصه داستان : یک فروشنده شروع به راه اندازی یک ایستگاه رادیویی بیمارستانی در داخل یک مرکز برای افراد دارای نیازهای روانی می کند.

A salesman starts to run a hospital radio station inside a facility for people with mental heath needs.

خلاصه داستان : هنگامی که روری جنبشی به اتاق خود در خانه مسکونی معلولین کارگریمور منتقل می شود ، تأثیر او در خانه فوری است. مهمترین نکته دوستی او با مایکل ، مرد جوانی با فلج مغزی و گفتاری تقریباً نامفهوم است. به نوعی ، روری مایکل را درک می کند ، و او را ترغیب می کند که زندگی خارج از محدوده خانه را تجربه کند.

Michael is a 24-year-old who has cerebral palsy and long-term resident of the Carrigmore Residential Home for the Disabled, run by the formidable Eileen. His life is transformed when the maverick Rory O'Shea moves in.

خلاصه داستان : "گاو نر" مک کیب (ریچارد هریس) سه دهه را صرف مراقبت از زمین اجاره ای در بلوف های کنار دریا در ایرلند کرده است. وقتی بیوه ثروتمندی که مالک این قطعه است تصمیم می گیرد آن را بفروشد ، او به رغم مک کیب یک حراج علنی برگزار می کند. یک ثروتمند آمریکایی (تام برنگر) با تصوراتی از یک کارخانه در این سایت ، از او پیشی می گیرد

"Bull" McCabe's family has farmed a field for generations, sacrificing much in the name of the land. When the widow who owns the field decides to sell it in a public auction, McCabe knows that he must own it. While no local dare bid against him, a wealthy American decides he requires the field to build a highway. "Bull" and his son decide they must try to convince the American to let go of his ambition and return home, but the consequences of their plot prove sinister.

خلاصه داستان : که فیلم شهر کوچک در روستایی ایرلند Bekamesh تنظیم برای مبارزه نمایشی بین مناسب و شور، رم و هالیوود و یک مادر و Chonchinche او.

A priest stationed in Tipperary, Ireland, is eager to return to Rome. Told he cannot do so until he has raised enough money for the building of a new church, he decides to open a cinema in the local town.

خلاصه داستان : شرح وقایع زندگی تری هولی، صاحب فروشگاهی که نقش مهمی در توسعه صحنه پانک-راک بلفاست دارد.

The story of music legend Terri Hooley, a key figure in Belfast's punk rock scene. Hooley founded the Good Vibrations store from which a record label sprung, representing bands such as The Undertones, Rudi and The Outcasts.

خلاصه داستان : Follows Joy, a train-wreck on an adventure who is ready to give away her new-born baby. Joined by a cheeky street urchin, they are two diamonds in the rough on the run.

A train-wreck on an adventure who is ready to give away her new-born baby. Joined by a cheeky street urchin, they are two diamonds in the rough on the run.

خلاصه داستان : “پاتریک” و “لوئیس” که عزادار تنها فرزند خود که طِی اتفاقی دلخراش از دنیا رفته است ، هستند به شهری دور افتاده نقل مکان می کنند. آن ها در آنجا در مراسمی شرکت می کنند که امکان زندگیِ ۳ روزه به همراه فرزندشان را می دهد. اما…

The parents of a girl who was killed by a savage dog are granted the opportunity to spend three days with their deceased daughter.

خلاصه داستان : داستان این فیلم در مورد آشنایی یک روزنامه نگار با زنی است که به دنبال پسر خود میگردد.پسر این زن چندین سال قبل از وی جدا شد و وی مجبور به زندگی در یک صومعه شده بود. این زن هم اینک در صدد است فرزند گم شده اش را پیدا کند…

A woman searches for her adult son, who was taken away from her decades ago when she was forced to live in a convent.

خلاصه داستان : کریستی براون با فلج مغزی در یک خانواده بزرگ و فقیر ایرلندی به دنیا آمد. مادر او ، خانم براون ، هوش و انسانیت را در پسری که بقیه می دانند به عنوان یک سبزی تشخیص می دهد. سرانجام ، کریستی به یک هنرمند بدجنس تبدیل می شود که از پای چپ ماهرانه خود برای نوشتن و نقاشی استفاده می کند

No one expects much from Christy Brown, a boy with cerebral palsy born into a working-class Irish family. Though Christy is a spastic quadriplegic and essentially paralyzed, a miraculous event occurs when, at the age of 5, he demonstrates control of his left foot by using chalk to scrawl a word on the floor. With the help of his steely mother — and no shortage of grit and determination — Christy overcomes his infirmity to become a painter, poet and author.