خلاصه داستان : روز ولنتاین فرا می رسد و جوانان شهر کوچک معدن بلوف های ولنتاین در حال برگزاری مهمانی هستند. چند دهه قبل ، یک انفجار در معدن شش معدنچی زیر زمین را به دام انداخت. یکی ، هری واردن ، هر چند در یک وضعیت مضطرب زنده مانده بود. سرپرست به بیمارستان روانی فرستاده می شود ، اما افرادی را که مسئول حوادث معدن می دانند فرار می کند و به قتل می رساند. اکنون دوباره مردم به طور وحشیانه به قتل می رسند ، و مردم شهر گمان می کنند که این کار هری واردن است

Twenty years ago in the sleepy mining town of Valentine Bluffs, a fatal mining disaster occurred on Valentine's Day while some of the crew was decorating for a party. The sole survivor of the accident killed the remaining crewmembers and warned the town not to celebrate Valentine's Day again. When a group of teenagers decides to defy that order, a murderous maniac in mining gear begins dispatching townsfolk in bloody and creative ways.

خلاصه داستان : بوفونیش ارنست و رفیق کودن او، آبنر، توپ بزرگی را از زیر خاک بیرون می آورند که به این شهرت دارد که حاوی جواهرات تاج انگلستان است.

Buffoonish Ernest and his dimwitted pal Abner unearth a huge cannon reputed to contain the crown jewels of England.

خلاصه داستان : داستان از آنجایی شروع می شود که یک سرباز که قهرمان جنگ در ویتنام است برای دیدن دوست خود به یکی از شهر های ایالت آمریکا می رود ولی بخاطر اینکه سر و وضع مناسبی ندارد با رفتار بد پلیس مواجه می شود و...

When former Green Beret John Rambo is harassed by local law enforcement and arrested for vagrancy, he is forced to flee into the mountains and wage an escalating one-man war against his pursuers.