خلاصه داستان : یک افسر زن که برای اینترپل کار می‌کند پس از اینکه متوجه می‌شود دزد هنری که به دنبال او بوده معشوق سابق او است، نقشه‌ای برای دستگیری او در حین ارتکاب جرم طراحی می‌کند...

After learning that the art thief she has been chasing is her ex-lover, an officer working for Interpol concocts a plan to catch him red-handed.

خلاصه داستان : ایلول 16 ساله تو یه خونه کوچک با مامانش مسعوده،خواهرش بوشرا و پدرخوندش کمال زندگی میکنه کمال به ایلول تجاوز میکنه،ماجرارو به مامانش تعریف میکنه،مامانش بعد کلی فکر کردن چاره ای پیدا میکنه،ایلول رو به بهزیستی میزاره..تو خونه روبروی بهزیستی “جمره” زندگی میکنه دو سه متر اونورتر از بهزیستی تو خونه جمره اینا زندگی خیلی متفاوته،یه زندگی مجلل… مدیر بهزیستی فریده، ایلول رو که مامانش به بهزیستی سپردتش رو میخواد دلداری بده از آن شب به بعد زندگی تو بهزیستی ایلول شروع میشه..

"Eylül" is a 16 year old girl sexual harassment by her stepfather , and her mother did not believe her and she went with "Eylül" to the orphanage , and left her daughter there. Then Eylül become friends with the girls in the orphanage and every girl have a own story. The girls trying to divorce Eylül's mother and her husband many times. "Feride" is an assistent in the orphanage who is always helping the girls when they need her.

خلاصه داستان : فریت پسر خانواده ای ثروتمند و سنتی است که هیچ تعهدی جز مهمانی ندارد. در حالی که زهرا زن جوانی است که دانشگاه را رها کرده و در یک شیرینی فروشی کار می کند. هنگامی که او به دانشگاه باز می گردد، هر دو باهم آشنا می شوند و ...

خلاصه داستان : این سریال در مورد سه جوونیه (دوران، جلال، مصطفی) که سعی میکنند از محله ی فقیرنشینشون نجات پیدا کنن و در این مسیر اتفاقات غیرمنتظره ای براشون میافته که باعث عوض شدن زندگیشون میشه…

The common goal of Duran, Celal and Mustafa is to find a way to get rid of the suburban neighborhood they live in as soon as possible. Duran wants to win the Muay Thai tournament and become a wealthy and famous fighter. Celal starts working on a rap composition after his unsuccessful attempts. Mustafa, on the other hand, tries to get into the influential gang of the neighborhood. For the owner of the Golden Gloves gym, former champion boxer Hakki, the upcoming tournament is also the only opportunity to get rid of his debts to the influential brother of the neighborhood, Sedat. When Hakki's granddaughter, Asli, who lives in Germany, whom he has not seen for years, shows up with a stolen diamond and then loses it as a result of an accident, the balance in the neighborhood turns upside down.